روابط خانوادگی
روابط خانوادگی، تحت تأثیر پویایی نهادهای اجتماعی، با تحول دائم روبهروست. با تحول شرایط زیستی و به تبع آن، بروز نیازهای جدید، پیوسته نقشها در حال تغییرند، به طوری که از اعتبار نقشهای سنتی روزبهروز بیشتر کاسته شده و موجبات دگرگونی آنها فراهم میشود. همراه با تغییرات ساختاری جامعه و بر اثر تحولات زندگی خانوادگی، زن خانهدار در عین مسئولیتهای متعارف خود، بیش از پیش، مجبور به کار در خارج از خانه شده است. در عین حال، اشتغال زن در سطح وسیع جامعه، به رغم تعهدات دوگانهاش الزاماً به معنی بردگی و استثمار او نیست و نباید به چنین تحولی به دیده انکار نگریست؛ زیرا آثار مثبت مادی و معنوی این اشتغال غالباً علاوه بر وضع خود زن، که ضمن کسب درآمد به استقلال و اعتبار اجتماعی بیشتری دست مییابد، متوجه همسر و فرزندان او نیز میشود. تأثیر اجتماعی عمده این تغییر، دگرگونی روال سنتی در نقش زنان و تقسیم کار درون خانواده است. هر چند که، به رغم پذیرش وسیع اشتغال زنان از جانب طبقات متفاوت اجتماعی ایران، هنوز آن تغییرات فرهنگی که لازمه هماهنگی میان اشتغال زن و تقسیم وظایف و مسئولیتها در خانواده است به طور کامل روی نداده است، بررسی روابط و مناسبات درون خانواده چنین نشان میدهد که با زیر سؤال رفتن پارهای از ارزشها و هنجارهای سنتی، نقش زن با تغییراتی روبهرو شده است و حاصل این تغییرات بسط و توسعه زمینه فعالیتهای اجتماعی اوست. رو آوردن زنان به اشتغال در خارج از کانون خانوادگی تأثیری بسزا در ابعاد هویت اجتماعی آنان داشته و این امر، به نوبه خود، موجب افزایش اعتماد بهنفس جامعه زنان شده است. احراز موقعیت اجتماعی بهتر با تأثیری که از نظر شخصیتی به جا میگذارد، تا حدودی، معضلات ناشی از اشتغال دوگانه را هموار ساخته است. البته نه تنها راه این تحول همیشه هموار نیست، احتمال هم دارد که در اثر تضاد ارزشی، در ایفای نقشها تعارضاتی پدید آید. خطر بروز چنین حالتی بیشتر در مواقعی است که فعالیت شغلی زن با الگوی سنتی همخوانی نداشته باشد. بویژه آنکه، در زندگی سنتی، با تقسیم کار براساس جنسیت، تحت هر شرایطی، اداره امور خانگی به عهده زن پنداشته میشود و براساس همین ارزشهای سنتی، فعالیت وی در خارج از خانه به معنی تضعیف انسجام خانواده تلقی میگردد. تفکیک مشاغل بر حسب جنسیت و پذیرفتن تفاوت در تواناییهای زن و مرد طرز تفکری است که در بیشتر مواقع بر ذهنیت خود زنان نیز اثر میگذارد و موجب دامن زدن بر تعارضات موجود میشود.
1 بررسی خصوصیات خانواده نشان داد آن دسته از فرضیاتی که بیان میداشت هرقدر تعداد افراد در خانواده بیشتر باشد، اجتماعی شدن افراد بهتر و سریعتر انجام میگردد،دراین تحقیق تائید نگردید.اما فرضیات دیگری که بیان میداشت با افزایش سن والدین و گذشتن از زمان ازدواج، اجتماعی شدن فرزند بطور مناسبتری صورت میگیرد، تائید شد. -2 آن دسته از تئوریهایی که بیان میدارند خانوادههایی که والدین درآن از سطح تحصیلات بالاتری برخوردارند،بهتر و مناسبتر میتوانند فرزندان خویش را اجتماعی سازند، در ظاهر تائید نمیشود، اما در واقع تاثیر خود را هنگام ایفای نقش آموزشی والگویی بجای میگذارد. -3 بررسی نتایج متغیر انتظارات والدین از یکدیگر بیانگر این مطلب مهم و اساسی است که اجتماعی شدن در خانوادههایی بهتر و مناسبتر صورت میگیرد که والدین با یکدیگر تفاهم بیشتری داشته و ازیکدیگر حمایت کنند.درواقع خانوادههای نابسامان که در آن زن و شوهر با یکدیگر اختلاف نظر داشته و از یکدیگر حمایت نمیکنند،طبیعتا" نمیتوانند به نحو مناسبی فرزندان خود را اجتماعی کنند. -4 فرضیات مهمی که بخصوص درنظریات پارسنز و گود وجود داشت و تاکید بسیاری بر نقش عاطفی والدین میکرد، دراین تحقیق نیز تایید شد.البته دراین زمینه مادران نقش مهمتری نسبت به پدران باید ایفاء نمایند. -5 تاکید فراوانی که دورکیم و پارسنز در نظریات خود برنقشی که والدین در آموزش فرزندان خویش باید ایفاءکننده مینمود، دراین تحقیق نیز تایید شد که هرقدر والدین بیشتربه فرزندان خود آموزش داده و صحبت کنند، فرزندان نیز بهتر اجتماعی میگردند. -6 باتوجه به فرضیات دورکیم، پارسنز و گود مبنی بر نقش نظارت و کنترل بررفتار کودک در اجتماعی شدن فرزند،و نیز نتایج بدست آمده از متغیرهای نظارت ، میتوان بیان داشت که مراقبت و سختگیری بر اجتماعی شدن تاثیر مثبت دارد.اما آزاد گذاشتن فرزند تنها در یک بعد از ابعاد اجتماعی شدن تاثیر دارد و آن فراگیری صلاحیتهای روابط اجتماعی است .و هیچگونه تاثیر معنیداری با دیگر ابعاد اجتماعی شدن ندارند. -7 آن دسته از فرضیاتی که نقش عاطفه و اعمال محبت را دراجتماعی شدن لازم میدانست ، در واقع بر حمایت از فرزندان در شرایط بحرانی نیز تاکید مینماید.دراین تحقیق نیز این فرضیه، تایید شد که هرقدر فرزندان پشتوانههای قویتری برای حمایت در شرایط بحرانی داشته باشند،پدر و مادر به آنها توجه داشته، آنها را درک نموده و از ایشان پشتیبانی نمایند، فرزندان بهتر اجتماعی خواهند شد. -8آن دسته از فرضیاتی که مبنای اجتماعی شدن را وجود کنش متقابل بین والدین و فرزندان میدانست و بر ارتباط و صحبت کردن پدر - مادر با فرزندان تاکید داشت ، دراین تحقیق مورد تایید قرار گرفت . -9 تاکید زیادی که پارسنز، گود، فروید و دیگر نظریه پردازان بر نقش همانندسازی فرزندان با والدین و الگوگیری از رفتار آنها و آموزش نقشهای اجتماعی داشتند، دراین تحقیق نیز مورد تایید قرار گرفت . -10 نقش والدین دراصلاح رفتار اشتباه فرزندان و هدایت آنها به انجام شیوههای صحیح و رفتار موردنظر، نشان داد که بر اجتماعی شدن فرزندان تاثیر معکوس دارد.یعنی استفاده از روشهای توبیخ برای اصلاح رفتار (تنبیه کردن، قهرکردن و محروم کردن) بر اجتماعی شدن فرزندان بهتر انجام میگیرد. -11 دراین تحقیق ثابت شد که برخورد مستبدانه با فرزندان و توسل به زور برای وادار کردن آنها به انجام کارها، تاثیر منفی بر اجتماعی شدن فرزندان به نحو مناسبتری صورت میگیرد. -12 فرضیه مهم دیگری که بر استمرار،پایداری و وجود ثبات در رفتار والدین با فرزندان تاکید داشت ، دراین تحقیق مورد تایید قرار گرفت .نتایج بدست آمده نشان میدهند که برای بهتر اجتماعی شدن فرزندان، والدین باید حتما" به حرفی که میزنند یا قولی که میدهند، عمل نمایند. -13 یک سری از فرضیات نیز برنقش پایگاه اجتماعی - اقتصادی و درواقع وضعیت اقتصادی بهتر خانواده برای اجتماعی شدن فرزندان تاکید داشت .نتایج بدست آمده دراین تحقیق خلاف آنرا ثابت مینماید.نتایج نشان میدهند که هرقدر هزینههای زندگی و هزینههای آموزشی بالاتر، درآمد خانواده بیشتر، وضعیت اقتصادی خانواده بهتر بوده و خانواده از پایگاه اجتماعی - اقتصادی بهتری برخوردار باشد، اجتماعی شدن فرزند به نحو نامناسبتری انجام میگیرد. -14 همچنین از لحاظ تئوریک وجود تفاوت در ابعاد گوناگون سن نقشهای مادر و پدر دراین تحقیق نیز مورد تایید قرار گرفت .اهمیت نقش اصلاحی رفتار و اقتدار برای پدران بیش از مادران و درعوض نقش حمایتی و عاطفی برای مادران بیشتر از پدران بود. -15 همچنین نتیجه دیگر وجود اختلاف بین دختران و پسران در اجتماعی شدن، بخصوص از ابعاد مختلف میباشد.